سند مظلوميت شهید صدر(2)


 

نویسنده:عبدالله عاملي
ترجمه : عبدالكريم زنجاني




 

زيارت سيد صدر
 

بعد از انتقال جسد به محل جديد، خانم سيده ام جعفر به اتفاق فرزندانش به زيارت آن مي رفتند. همچنين سيد عبدالرحيم شوكي و حاج جبار مكاوي حلي و حاج علي حلي و حاج خليل قنبرو حاج محمد تقي حلي و سيد علي بهشتي و فرزندش محسن و سيد محمد صادق خرسان و سيد شريف كاشف الغطاء و شيخ محمد اسحاق فياض و سيد مقتدي صدر و سيد احمد حسني بغدادي آن را زيارت كردند. قابل ذكر است كه شيخ عبد الامير سميسم از طريق قبركنان، از محل قبر سيد صدر اطلاع پيدا كرد ؛ ولي چند روز بعد بازداشت شد و از سرنوشت وي خبري به دست نيامد.

حادثه اي براي حاج علي حلي
 

در سال 1995 حاج علي حلي از سيد كامل خواست تا خونهاي خشك شده اي را كه از قبر خارج كرده است به وي نشان دهد؛ به همين منظور رهسپار حله شد تا اورا ملاقات كند. هنگامي كه به محل كارش رسيد ؛ وي در دفتر نبود و سيد كامل در دفتر به انتظار او نشست. حاج علي هنگام رسيدن به دفترش از راننده اش پرسيد آيا بوي خوش به مشامش نمي رسد؟ راننده جواب مثبت داد. هنگامي كه راننده وارد دفتر شد ؛ از ديدن سيد كامل تعجب كرد. هر دو خاكي را كه سيد كامل به همرا داشت ؛ بو كردند و بوي خوشي به مشامشان رسيد. راننده حاج علي علت اين رايحه را پرسيد، ولي حاج حلي به وي پاسخ نداد و از او خواست كه تاريخ همان روز را يادداشت كند تا در موقع مناسب صاحب اين خاك را به او معرفي كند.

مطابقت دادن خون
 

سرانجام پس از سقوط رژيم بعث، دكتر مجاهد هاشمي نمونه اي از خون به دست آمده از قبر سيد صدر و نمونه از خون دخترشان (صبا) را گرفت و به آزمايشگاهي در لندن ارسال كرد. پاسخ اوليه حكايت از مطابقت اين دو خون داشت و قرار شد گزارش پزشكي رسمي متعاقبا ارسال شود.

انتقال پيكر سيد صدر در سال 1997
پس از مدتي قبر كن اولي عباس بلاش همه جا آدرس محل جسد سيد صدر را منتشر مي كرد و دوستان او به زيارت قبر مي رفتند؛ از جمله تعدادي از افراد پليس امدادي، مخصوصا عبدالمنعم كاظم زبرجاوي و يك مأمور به نام حمزه. اين موضوع باعث نگراني سيد كامل شد و تصميم گرفت بدون اطلاع عباس بلاش، مجددا جسد را به جاي ديگري منتقل كند و در اين امر از كمك پسر خواهرش، سيد زهير عميدي و حاج عبدالعلي عبدالحسين ابورسول كه از بازرگانان بازار شورجه و يكي از نزديكان سيد خوئي وسيد علي سيستاني است كه به وي پول داده و براي فروش منزلش براي انجام اين كار اعلام آمادگي كرد. همچنين سيد علي سيد حسن عميدي با آنها همكاري كرد؛ ولي نمي دانست كه چه كسي دفن خواهد شد. همچنين عكاسي به نام محمد هانوهمراه آنها بود. اين كار در تاريخ 1997/4/8، يعني 17 سال پس از شهادت سيد صدر آغاز شد. آنها جسد را به مكاني چسبيده به مكان اول، يعني حدود يك متر يا نيم متر دورتر از آن منتقل كردند، ولي قبر جديد به صورت يك (سرداب) كنده شد و اين كار به دو روز طول كشيد. آنها دراين قبر، آب مشاهده و رايحه خوشي را استشمام كردند.
اين بار مجددا پيكر را كفن كردند و كفني را بر روي كفن قبلي گذاشتند و هنگامي كه به دستانش نگاه كردند؛ سيد زهير يك انگشتر عقيق در انگشت كوچك دست راست ايشان مشاهده كرد كه بر روي آن تعداد شش گل و نام محمد (ص) نقش بسته بود.
پس از اتمام اين كار، قبر را به صورت نبش شده باقي گذشتند و عباس بلاش را احضار كردند و به او گفتندكه سيد حسين اسماعيل صدر، جسد را به مقبره خانوادگي برده است.
 

انگشتر سيد صدر
 

پس از به دست آوردن انگشتر سيد صدر، سيد كامل عميدي از سيد حسين اسماعيل صدر در مورد انگشتر عمويش سؤال كرد و وي گفت كه يك انگشتر نقره عقيق يماني بود كه بر روي آن تعداد شش گل كه نام محمد(ص) در وسط آن قرار داشت؛ نقش بسته بود. سپس سيد كامل انگشتر را نشان داد و نامبرده تصديق كرد كه اين همان انگشتر سيد صدر است. همچنين سيد كامل نزد خانم سيده ام جعفر صدر رفت و موضوع انتقال جسد و انگشتر را به اطلاع او رساند. ايشان به اوگفت قبل از اينكه انگشتر را به من نشان بدهي، مشخصات آن را خواهم گفت كه يك انگشتر عقيق يماني بت شش ستاره است كه در وسط آنها نام محمد(ص) نوشته شده است. سپس سيد كامل آن را نشان داد و خانم سيده ام جعفر آن را به عنوان هديه و قدرداني از زحمات ايشان به وي بخشيد. سيده ام جعفر به من گفت، «آن شخصي كه جسد را منتقل كرد؛ مورد اعتماد ماست و موضوع انگشتر صحيح است. به او اجازه داديم كه انگشتر را به عنوان قدرداني از تلاشهايشان نزد خود نگه دارد» سيد عميدي اين انگشتر رابه من نشان داد و شخصا آن را بازديد و آثار خوردگي نقره آن رامشاهده كردم. در تابستان سال 2004 ميلادي جزئيات انتقال جسد سيد صدر راكه به طور خلاصه توسط سيد كامل عميدي نوشته ودر محل قبر ايشان در كنار عكسها آويزان شده است؛ به دست آوردم، متن آن را اين قرار است:
بسم الله الرحمن الرحيم
«گمان نكنيدكساني كه در راه خدا كشته شده اند مرده هستند، بلكه زنده اند ونزد خدا روزي دارند.»
در تاريخ 1980/4/9 در ساعت يازده ونيم شب، شهيد سيد محمد باقر صدر در پشت ساختمان اطلاعات قبرستان به خاك سپرده شد. مأموران امنيتي به همراه قبر كن، عباس بلاش بر جريان دفن ايشان نظارت داشتند. سيد صادق صدر، پدر شهيد محمد صادق صدر، حضور داشت. قبر شهيد بدون بنا ماند. سالها گذشت و در اين ميان عباس قبر كن مراقب قبر ايشان بود و جريان را به تعداد از دوستانش ازجمله مرحوم هلال حسين و مرحوم رويضي و قبر كن رسول كواخه كه در قيد حيات است، اطلاع داد. او به ما گفت كه مرحوم رويضي قبر كوچكي بدون ذكر نام شهيد، براي او ساخته بود. پس از انتفاضه شعبانيه در سال 1991، رژيم سرنگون شده، چند خيابان در اين قبرستان احداث كرد، از جمله خياباني بر روي قبر شهيد صدر و قبر ايشان در وسط اين خيابان قرار گرفت.

جريان انتقال پيكر مطهر در سال 1994 و چگونگي آغاز آن
 

سيد كامل محمد علي عميدي جستجو براي پيدا كردن نشانه قبر شهيد را به طور داوطلبانه آغاز كرد و شخص ديگري نبود. او به اين منظور به قبر كن عباس بلاش نزديك شد و سالها با وي مراوده داشت، بدون اينكه به موضوع شهيد اشاره اي كند تا اينكه عباس به سيد كامل اطمينان كامل پيدا كرد. بالاخره روزي سيد كامل موضوع دفن شهيد سيد محمد باقر صدر را مطرح كرد. عباس گفت، «بله، من او را دفن كردم و محل قبر او را مي دانم.» و او را سر قبر ايشان برد و گفت، «اينجا قبر شهيد صدر است.» سيد كامل هر روز به منظور زيارت شهيد صدر به قبر ايشان كه در وسط خيابان قرار داشت، رفت وآمد مي كرد. سپس سيد كامل در مورد انتقال جسد مطهر با قبر كن هماهنگي كرد و بدين منظور قطعه زميني را به مساحت 50 متر مربع در منطقه وادي السلام كه دور از انظار بود، تهيه كرد كه متعلق به شخصي به نام جابر مكاوي حلي بود. سپس موضوع توسط سيد كمال، نزد آيت الله العظمي سيد حسين آل بحرالعلوم، بدون ذكر نام شهيد و به عنوان يك روحاني كه جسد وي در وسط خيابان قرار گرفته است ؛ مطرح شد كه آيا انتقال جسد وي جايز است يا نه ؟ سيد حسين آل بحرالعلوم دستور انتقال جسد را داد ؛ حتي اگر مربوط به شهيد محمد باقر صدر باشد.
سپس سيد كامل موضوع انتقال جسد شهيد صدر را به آقاي سيد رحيم شوكي اطلاع داد و همچنين موضوع را به آقاي محمد صالح حكيم، برادر مرجع ديني آقاي محمد سعيد حكيم، اطلاع داد كه وي دستور انتقال آن را داد. سپس سيد كامل هر گونه اقدام لازم همراه با هوشياري و احتياط را اتخاذ كرد تا در وقت مناسب، زمينه انتقال جسد فراهم شود. بدين منظور سردابي يكنفره را در مقبره فوق الذكر تهيه كرد و قبل از آن، جسد مطهر، براي طواف به حرم حضرت علي بن ابي طالب (ع) حمل شد و فقط دو نفر از اهالي مسيب كه از محبين سيد شهيد بودند؛ همراه سيد كامل در مراسم تشييع شركت كردند. جريان انتقال جسدي در سال 1994 اتفاق افتاد. در اين عمل شجاعانه قبر كن ديگري به نام زهير عميدي از طرف دايي خود سيد كمال مأموريت يافت تا مراقب دار و دسته رژيم سرنگون شده در منطقه خيابان و اطراف صحن شريف حيدري باشد. پيكر سيد شهيد بر روي ماشين كه يك كروناي سفيد و متعلق به سيد حسين بحرالعلوم بود و آقاي كامل عبيدي رانندگي مي كرد ؛ گذاشته شد.
پس از طواف جسد، از مرقد حضرت اميرالمؤمنين (ع) به قبرستان جديد رفتند و جسد در آنجا دفن شد. طي عمليات دفن جسد، نمونه اي از خاك آغشته به خون مطهر شهيد و قطعه هاي كوچكي از پنبه كه در اطراف جسد شريف بود؛ برداشته شد.همچنين پارچه اي كه روي تابوت گذاشته شد ؛ هديه اي از هند بود. سپس قبر ايشان توسط سيد كامل و خواهر زاده ايشان، سيد زهير عميدي بنا شد، ولي نام شهيد، روي قبر نوشته نشد و سيد كامل، نام پدر خويش، سيد محمدعلي عميدي را به عنوان صاحب قبر نوشت. سيد كامل بار ديگر به همراه خواهرزاده اش زهير عميدي از طرف حاج علي عبدالله حلي مأموريت يافت قطعه هاي مجاور را با پول ايشان براي مرقد سيد شهيد با قيمت چند برابر خريداري كند. سپس سيد كامل به خواهرزاده اش قبر كن سيد زهير عميدي آمد و به او گفت آيا مي تواني پيكر سيد شهيد را خارج كني تا بتوانيم آن را مخفي نگه داريم و افراد قبلي كه در عمليات دفن آن در سال 1994 حضور داشتند ؛ محل دفن جديد را ندانند؛ چون وضع ما خطرناك تر شده است.
به همين منظور، آنها قبر ديگري را كنار قبر سيد مربوط به سال 1994 كندند. آنها در روز بعد با لوازم كافي براي انتقال جسد آمدند و به همراه آنان يك عكاس از بغداد به نام محمد هانوو حاج عبدابورسول و يك كارگر به نام علي سيد حسن عميدي كه نمي دانست چه كسي قرار است دفن شود،آمده بودند. سپس درب قبر را به منظور انتقال جسد باز كردند. سيد زهير عميدي و داييش سيد كامل با تعجب ابرهاي پراكنده اي را روي جسد مطهر مشاهده كردند. سپس سيد زهير به همرا داييش وارد قبر شدند و پيكر مطهر را مشاهده كردند كه پس از 17 سال هنوز سالم و كامل باقي مانده بود. هنگام باز كردن كفن و كنار گذاشتن پنبه ها، علائم زير توسط قبر كن، روي جسد سيد شهيد مشاهده شد:

1 ذبح از پشت گردن
2 نصف محاسن شريف سوخته بود.
3 ـ‌يك شكاف بر روي ابروي راست وي وجود داشت.
4 سه ضربه چاقو بر روي سينه شريف خورده بود.
پس از آن مراسم كفن شروع شد و نمونه هائي از كفن قبلي و قطعه اي از پنبه ها را كه بر روي جسد مطهر گذاشته شده بود ؛ برداشتند. سپس سيد كمال عميدي از سيد زهير عميدي خواست جاي اثر دستبندها را جستجو كند.در اين هنگام سيد زهير عميدي انگشتري را در انگشت كوچك دست راست پيدا كرد و به سيد كامل داد. جريان دفن و مخفي ساختن قبر تا روز 2003/4/9 ميلادي، يعني روز سقوط رژيم ديكتاتوري صدام ادامه داشت. سپس سيده ام جعفر،همسر سيد شهيد به سيد كامل دستور داد تا قبر شهيد را به اين طور كامل بنا كند و به مردم نشان دهد و مبالغ لازم براي اين كار را نيز پرداخت كرد.تذكر: به اطلاع مي رسانم كه در طي عمليات انتقال شهيد در سال 1994، حتي قبل از سقوط رژيم کافر صدامي به چند ماه، همسر شهيد به اتفاق دخترانش بدون اطلاع كسي به اتفاق سيد كامل عميدي به زيارت قبر شهيد مي رفت. همچنين به اطلاع سيد جعفر فرزند سيد محمد باقر صدر و سيد مصطفي فرزند شهيد دوم محمد صادق صدر انجام گرفته است. خداوند را به خاطر انجام اين كار شكر و سپاس مي كنيم. و هو ولي التوفيق و انا لله و انا اله راجعون».
«اين نوشته را حرف به حرف در عصر چهارشنبه 5/جمادي الاول /1425 مصادف با 2004/6/23 همراه با خواهر زاده ام سيد حسين فرزند شهيد علي حبل المتين نقل كرده ام.
سيد محمد غروي
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 18